شکلات داغ سه شنبه مقابل دوربین می رود
|
قراردادشاکردوست فسخ شد.. اکران "تردید" در پنج سینما ادامه دارد | |
| اکران عمومی فیلم سینمایی "تردید" به کارگردانی واروژ کریم مسیحی در پنج سینما ادامه دارد. | |
|
به گزارش خبرنگار مهر، فیلم "تردید" پنج هفته برای اکران قرارداد داشته و امروز از سرگروه خارج شده و "آقای هفت رنگ" به کارگردانی شهرام شاه حسینی جایگزین آن شده است. اکران این فیلم در سینماهای فرهنگ، آزادی، پردیس ملت، پردیس زندگی و ایران به اکران خود ادامه میدهد. فیلم سینمای "تردید" دومین ساخته واروژکریم مسیحی است که در آن بهرام رادان، ترانه علیدوستی، حامد کمیلی،مهتاب کرامتی، محمد مطیع و علیرضا شجاع نوری ایفای نقش کردهاند. "تردید" تا امروز 250 میلیون تومان فروخته است. |
در همه این سالهایی كه علاقهمندان سینما گهگاه شاهد پخش فیلم «پرده آخر» از تلویزیون بودند، سازنده این فیلم ارزشمند در حال فراهم آوردن مقدمات ساخت فیلم «تردید» بود. فیلمیكه تقریبا از حدود ۱۰ سال قبل فكر ساخت آن در ذهن این كارگردان شكل گرفت و حتی هنگام ساخت یك بار هم تعطیل شد تا اینكه با تغییر در تیم تهیهكننده، دوباره ساخت آن از سر گرفته شد.
تردید فیلم خاص و متفاوتی است. البته معنی این حرف این نیست كه بیننده عادی با آن ارتباط برقرار نمیكند، بلكه هر بینندهای از تماشای آن میتواند به استنباط و درك خاصی برسد. حضور بازیگران چهره، داستان پر پیچ و خم، ارجاعهای مختلف به زمانه ای كه در آن زندگی میكنیم و... برخی از جذابیتهایی است كه میتواند این فیلم را جزو گزینههای انتخابی برای تماشا قرار دهد.داستان تردید اقتباسی آزاد و امروزی شده از قصه جاودانه «هملت» است. نمایشنامهای كه بارها چه به شكل اجرای صحنهای و چه به صورت فیلم سینمایی مورد اقتباس قرار گرفته است. شخصیت اصلی داستان جوانی محقق است كه در خانواده ای ثروتمند زندگی میكند. خانوادهای كه با حضور در انواع و اقسام فعالیتهای حلال و حرام به ثروتی افسانهای دست یافتهاند و حالا بر سرتقسیم این ثروت، مرتكب انواع و اقسام جنایت میشوند كه «برادر كشی» یكی از آنهاست. فیلم تردید تركیبی از حضور چند بازیگر حرفهای و موفق سینمای ایران در كنار عوامل فنی معتبری است كه معمولا نتیجه كار آنها آثاری كیفی و قابل توجه است. بهرام رادان در مقام بازیگر تلاش كرده تا حد امكان از آن چهره كلیشهای ستاره محور دور شود و به جنس خاصی از بازی برسد. این مساله در مورد دیگر بازیگران فیلم نیز صدق میكند. از علیرضا شجاع نوری كه سالها قبل در فیلم «روز واقعه» حضور یافت و دیگر در سینمای ایران مقابل دوربین نرفت و فقط به تهیهكنندگی پرداخت تا حامد كمیلی یا همان الیاس معروف و ترانه علیدوستی كه این بار چهره دیگری از او در این فیلم میبینیم. تركیب همه اینها در كنار حضور عوامل فنی موفقی از جمله امیر اثباتی در مقام طراح صحنه و بهرام بدخشانی به عنوان مدیرفیلمبرداری جزو امتیازهای فیلم محسوب میشوند؛ امتیازهایی كه شاید تا سالهای سال دیگر به شكل درست و دقیقی در سینمای ایران كنار یكدیگر قرار نگیرند.
گفتگو با واروژ کریم مسیحى کارگردان تردید
دوست ندارم به هر قيمتى فيلم بسازم
بهروز رضيئىفر

داستان اقتباس و ساختن فیلم براساس یک اثر کلاسیک جهانى حرکت روى لبه تیغ است. حساستر آنکه اگر فرهنگ اقتباسکننده از فرهنگ جایى که از آن اقتباس مىکند متفاوت باشد. واروژ کریممسیحى (که زیاد هم اهل حرف زدن نیست) پس از ۱۷ سال، با اقتباس از «هملت» شکسپیر به سینما برگشته و با «تردید» سیمرغ بلورین بهترین فیلم را از جشنواره فجر برده است. به بهانه اکران عمومى «تردید» سراغ این کارگردان و تدوینگر صاحبسبک سینماى ایران رفتیم و با او به گفتوگو نشستیم.
گویا ماجراى «تردید» به سالها قبل برمىگردد، به زمانى که «پرده آخر» را ساخته بودید، یعنى دهه ۷۰.
درست است. البته من به طور مفصل در یک گفتوگو درباره فیلمنامه «تردید» توضیح دادهام که طرح فیلمنامه به همراه چند طرح دیگر جزو موضوعهایى بوده که از همان اوایل دهه ۷۰ در پى ساختن آنها بودم که البته هیچ کدامشان به نتیجه نرسید. تا اینکه بالاخره در نیمه دوم دهه ۸۰ شاید بتوان گفت کاملا اتفاقى به کمک آقاى رضابالا که مسئول بخش فرهنگى بنیاد سینمایى فارابى است این طرح در چرخه تولید افتاد.
حالا سوال این است که اولا چرا هملت و چرا به شکل امروزی؟
اینکه چرا هملت، براى اینکه من این نمایشنامه را خیلى دوست دارم و اصل نمایشنامه آنقدر قوى و عظیم است که فکر مىکردم اگر بخشى از آن را هم موفق بشوم از کار دربیاورم، لابد کار خوبى خواهد شد. ولى اینکه چرا امروزی، براى اینکه اگر من آن را تبدیل مىکردم به یک موضوع ایرانى که در یکى از ادوار تاریخى ما اتفاق مىافتاد ـ مثل کارى که کوروساوا در «سریر خون» با نمایشنامه مکبث کرده ـ به نظرم بخت تولید آن به صفر مىرسید. فکرش را بکنید در این شرایط چه کسى حاضر مىشود براى تولید فیلمى تاریخى آن هم به سنگینى متنى که از هملت اقتباس شده سرمایهگذارى کند؟ در نتیجه فکر کردم بهترین شکل آن، این است که آن را به شکل امروزى دربیاورم.
علت تاکید شما بر وجود رابطه فیلم و هملت شکسپیر از ابتدا تا انتها چیست؟ چون بالاخره مخاطب بعد از چند صحنه متوجه این اقتباس خواهد شد.
اولا همه مخاطبان مثل شما نمایشنامه هملت را نخواندهاند و شاید بتوان گفت توضیح واضحات به نظر مىرسد. ولى همین الان من کسانى را مىشناسم که فیلم را دیدهاند واگر توضیحات «گارو» نبود شاید اصلا متوجه قصه نمىشدند. فکر مىکنید چند درصد تماشاچیان ما هملت خوانده باشند؟ اما گذشته از این نکته اصلى این است که سیاوش به عنوان قهرمان قصه که یک روشنفکر است نمىتواند هملت را نخوانده باشد، پس اگر خوانده بالاخره جایى باید متوجه شود آنچه در زندگىاش دارد اتفاق مىافتد، شبیه سرنوشت هملت است. از همین نقطه است که سیاوش به چیزى آگاه مىشود که خود هملت در نمایشنامه اصلى از آن بىخبر است و از اینجاى قصه به بعد هر صحبتى که بین قهرمانان فیلم درباره نمایشنامه مىشود، در واقع جزو ساختمان فیلمنامه است تا در انتها راه حلى پیدا کند براى گریز از یک سرنوشت تراژیک.
کریممسیحى ۱۷ سال فیلم نساخت. وسواس شما مانع شد کار بعدى را شروع نکنید یا شرایط در این چند سال فراهم نبود؟
همانطور که عنوان کردم شروع فیلمنامه «تردید» به اوایل دهه ۷۰ برمىگردد. پس اینکه من نمىخواستم کار بعدى را شروع کنم درست نیست. هم «تردید» و هم فیلمنامههاى دیگرى بودند که دلم مىخواسته بسازم. اما یا از ممیزى بیرون نیامدند یا شرایط اجازه نداده است. به خاطر مىآورم مدتها دنبال ساختن «عشقنامه ملک مطران» بودم که هاشمىنژاد نوشته و بدون هیچ ایرادى هم در گذشته تصویب شده است. اما بخشهاى دولتى و خصوصى حاضر نشدند سرمایهگذارى کنند. اینکه مىگویید وسواس دارم اینطور نیست، فقط فکر مىکنم سینما یک متر و معیارهایى دارد که باید یک اندازه حداقلى را در آن رعایت کرد. نه اینکه چون مىخواهیم فیلم بسازیم، پس هر چه پیش آمد فورى آستین را بالا بزنیم.
«تردید» دیالوگمحور است، انتخاب این نماى نقطه نظر و اینکه مخاطب قصه را از دیدگاه سیاوش دنبال مىکند به نوعى مخاطب را دچار گنگى و مشکل ارتباط با فیلم نمىکند؟
به نظر من اینطور نیست. به هر حال این نوع ساختار در سینما اختراع من نیست. خیلى از آثار دیگر هستند که ساختار اینچنینى دارند و مخاطب را هم گیج نمىکنند. البته این توضیح را هم بدهم که شکل اول فیلمنامه «تردید» به قول منتقدان از دید داناى کل بود. یعنى اینکه هر دو طرف قصه را دنبال مىکردیم که خیلى هم مفصل بود. اما از دو جهت ما را دچار مشکل مىکرد. یکى اینکه زمان فیلم طولانى مىشد که سینماى ما فیلم بلندتر از حد معمول را نمىپذیرد. به اضافه اینکه هزینههایى که لازم داشت حداقل در توان ما نبود. به همین دلیل براى اینکه بالاخره فیلم ساخته شود من آن را تغییر دادم و به شکل فعلى درآوردم.
در مورد انتخاب بازیگران چطور به این ترکیب رسیدید؟ به طور نمونه چرا بهرام رادان را انتخاب کردید؟
با توجه به شرایطى که بهرام رادان دارد، به عقیده من او براى نقش سیاوش مناسب بود. به خصوص در مرحله اول فیلمبردارى که موهاى ایشان بلند و به سیاوش قصه ما نزدیکتر بود. اما وقتى فیلم دچار وقفه طولانى شد تا شروع مجدد کار وى به خاطر تعهداتى که داشت ناچار شده بود موهایش را کوتاه کند و ما هم دیگر چارهاى نداشتیم. البته درباره انتخاب دیگر بازیگران هم فکر شده است، به طور نمونه ترانه علیدوستى شاید در مرحله فیلمنامه حضورش براى من مسلم بود. یا حامد کمیلى وقتى آمد و تست گرفتیم، احساس کردم خیلى به شخصیت گارو نزدیک است.
محمد مطیع را از ۳۰ سال پیش مىشناختم و چون بازیگر توانمندى است همیشه مىخواستم با وى همکارى کنم. درباره علیرضا شجاعنورى فکر مىکردم دیگر کار بازیگرى را دنبال نمىکند اما با این حال فکر کردیم، به او پیشنهاد دادیم و خوشبختانه قبول کرد. خانم گرگانى را اصلا نمىشناختم و براى نقش ماهطلعت از چند بازیگر تست گرفتیم تا اینکه یکى از دوستان وى را پیشنهاد داد. دیگران نیز به همین شکل انتخاب شدند.
فیلم شما جزو هفت فیلم نماینده ایران براى اسکار بود. نظرتان درباره این مسئله و انتخاب «درباره الی» به عنوان گزینه نهایى چیست؟
من هم در روزنامهها این موضوع را خواندم و متاسفانه فرصت نکردم خیلى از فیلمها از جمله «درباره الی» را ببینم. اما فیلم «شهر زیبا» ساخته اصغر فرهادى را در گذشته دیدم و آن را دوست داشتم. حالا هم اگر عدهاى نشسته و بررسى کرده و چنین تصمیمى گرفتهاند، اتفاق خوبى است. اینکه یک فیلم خوب به نمایندگى از سینماى ایران به اسکار برود مهمتر از این موضوع است که آن را چه کسى ساخته باشد.
علاقهمندان سینماى شما مىخواهند بدانند آیا ۱۷ سال طول مىکشد تا فیلم دیگرى بسازید؟
امیدوارم اینطور نشود، تلاش من بر این است که همین امسال کارى را شروع کنم. اما تا چه شرایطى پیش آید.
اولین تجربه
برای اولین بارتجربه دوربین رابافریدون خسروی وحرف ربط آغازکردم ولی بعدفیلمهای کوتاه زیادی بازی کردم....بابچه های تئاترارتباطی پیداکرده بودیم که هم کارمی ساختیم وهم درآن بازی میکردیم یعنی درآن دوره هم درتجربه کارگردانی تاحدی جلورفتم هم دربازیگری پس قبل ازورودبه کارحرفه ای هنرلنز دوربین را درهر2جایگاه تجربه کرده بودم...قطعاهمان موقع وبعدابازیم تغییراتی میکردوروتوش میشدچون جنسش تئاتری بودوبرای لنزبایدبه یک تصحیح هایی میرسیدم وبعدازآن بودکه واردکارحرفه ای ترشدم...
واقعیت این است که بازیگری رادوست داشتم امااصل قضیه نویسندگی بود..هنوزهم مینویسم...آشناییم باخسروی هم اینطوربودکه فیلمنامه کوتاهی نوشته بودم....این قضیه مربوط به نوجوانیم است..فیلمنامه رازیربغلم زدمو رفتم دفترایران فیلم...خداآقای ودائی رارحمت کند...ایشان تهیه کننده بودند...گفتم میخواهم این فیلم رابسازم...این فیلمنامه من است..بخوانیدواگردوست داشتیدبسازیمش..ایشان عجیب نگاهم کرد.....آقائی دراتاق دیگری نشسته بودودیدم که نگاهم میکندو اورانمیشناختم....آقای ودائی:چرامیخواهی بسازی؟؟؟؟گفتم چون دغدغه م است...آقای داخل اتاق بیرون آمدوگفت:فیلنت رامیسازیم به شرطی که درفیلم بازی کنی...قبول کردم...اوفریدون خسروی بودو نتیجه آن آشنایی تله فیلم حرف ربط شد..
دغدغه کارگرداني راازگذشته دارم واصولااز زماني که نويسندگي را شروع کردم درذهنم بود...درتئاترکارگرداني کردم وفيلم کوتاه هم ساختم..احساس ميکنم الان بهتراست روي بازيگري متمرکزشوم....
ترديد
واروژبرايم درفيلمسازي اسطوره است که بخاطرپرده آخربوجودآمده است..وقتي براي نقشهاي اصلي ترديدبه من زنگ زدندوقرارشدبراي صحبت بروم فکر کردم شايدنقش خيييلييي کوتاهي باشدچون تاقبل ازآن غيراز2خواهرحضورسينمايي نداشتم وآن هم هنوزاکران نشده بود....رفتم وگفتندفيلمنامه رابخوان....نقشي به نام گارواست که ارمني است وو واروژهم ارمني است وشديدا رويش حساس است وبايدحواست راخييييليي جمع کني....برونقش رابخوان وبيانظرت رابگو....
2خواهر
2خواهررا قبل ازتردید شروع کردم واولین کار سینماییم است....بلافاصله بعدازپایان2خواهرواردتردیدشدم..درسینمادر2کاردرنقش مکمل بازی کردم وآن همین2کاراست...بعدازتردیددرپسرآدم دخترحوابازی کردم که نقش اصلی است ونقش مقابلم خانم افشاراست...درآن نقش اول رابازی کردم وفکرمیکنم برای جشنواره فجرامسال آماده میشود..خدادرزندگی تابه امروز همه چیزرا به من پلکانی داده است..
تردیدو3خواهرکاملاتو2ژانرمتفاوتندوبه نظرم بایداز2دیدگاه کاملامتفاوت نقدشوندوبه آنهانگاه کرد..اکران همزمانشان خوب است..درتلویزیون هم دراولین سال حضورم2کارهمزمان باهم ازمن پخش شد:به دنیابگوییدبایستدشبکه تهران وپروازدرحباب شبکه 3...
بهرام بیضایی، ناصر تبا واروژ كریممسیحی، كارگردان و نویسنده فیلم «تردید»قوایی، واروژ كریممسیحی، ابراهیم حاتمیكیا، مرحوم رسول ملاقلیپور، بهروز افخمی، مرحوم سیفالله داد، رخشان بنیاعتماد، داریوش مهرجویی و چند چهره دیگر سینمای ایران، فهرستی را تشكیل میدهند كه هر روزنامهنگار سینمایی در طول دوران حرفهای خود، طبق قانونی نانوشته باید حداقل یك مصاحبه با آنها را در كارنامه كاری خود به ثبت برساند.
در همین بخش ابتدایی مصاحبه باید بگویم كه برای مصاحبه با واروژ كریممسیحی حدود ۹ سال منتظر ماندم. ۹ سال قبل و پشت صحنه تدوین سریال «تفنگ سرپر» با این فیلمساز ملاقات كردم و همانجا از او شنیدم كه قرار است پس از پایان تدوین این سریال، ساخت فیلمی سینمایی با اقتباس از داستان «هملت» را آغاز كند. سالها گذشت اما این اتفاق با تاخیری چند ساله رخ داد. حالا در بعدازظهری پاییزی در دفتر سعید سعدی، تهیهكننده آرام و بیحاشیه سینمای ایران كه همت او سرانجام، این فیلم را به نتیجه رساند، من و این فیلمساز محجوب در دو طرف میزی چوبی نشستهایم. فاصله میان ما را یك ظرف شیرینی و استكانهای چای پر كرده كه هر چند دقیقه یكبار پر و خالی میشوند و سوالها و جوابهایی درباره ساخت این فیلم رد و بدل میشود.
● در این سالها چه اتفاقی افتاد كه با این تاخیر، دومین فیلم خود را ساختید و چطور گذشت زمان، این دغدغه را تغییر نداد؟
▪ این فیلمنامه یكی از چیزهایی بود كه در این سالها میخواستم بسازم و طرحهای دیگری هم بوده است. آن موقع «تردید» ساختمان دیگری داشت و قصه از نگاه دانای كل تعریف میشد، اما وقتی به سالهای اخیر رسیدیم و قرار شد این فیلم ساخته شود، زاویه دید به این شكل تغییر كرد.
● یعنی در این سالها بازنویسی میشد؟
▪ نه. در یك مقطع به این نتیجه رسیدم كه فیلمنامه اولیه، امكان ساخت ندارد. چون در نهایت به فیلمی ۳ ساعته تبدیل میشد كه امكان جذب سرمایهگذار برای آن وجود نداشت؛ اما زمانی كه زمینه ساخت فیلم ایجاد شد، برای اجرایی شدن كار تغییراتی در فیلمنامه اولیه داده شد.
● درباره افرادی مانند شما، ناصر تقوایی، بهرام بیضایی و برخی دیگر از فیلمسازان این نسل، گفته میشود كه به سختگیریهای خاصی مشهور هستید كه این مساله سبب میشود امكان ساخت فیلم از سوی شما بسختی میسر شود و به همین دلیل با تاخیرهای طولانی فیلم میسازید. این موضوع هم در فیلم نساختن شما موثر بود؟
▪ ما سختگیری نمیكنیم. شاید دیگران هستند كه سختگیری میكنند كه ما نمیتوانیم فیلم بسازیم. شرایط خیلی مهم است. افرادی مانند ناصر تقوایی و بهرام بیضایی به حداقلهایی معتقدند كه من هم معتقدم. ما به كمتر از یك سطح خاص، رضایت نمیدهیم و در چنین شرایطی ترجیح میدهیم فیلم نسازیم و به جای سینما سراغ شغل دیگری برویم. بخشی دیگر هم به شرایط دیگری مربوط است كه باید فیلمنامه ما تصویب شود و گروهی برای سرمایهگذاری پیشقدم شوند. ما این وضعیت را ایجاد نكردیم. عده دیگری این جو را میسازند.
● كمی بدشانس نیستید؟
▪ به شانس مربوط نمیشود. ما باورهایی داریم كه سبب میشود هر چیزی را نسازیم. ما به حداقلهایی قانع هستیم كه آن حداقلها ظاهرا كمی دستنیافتنی است. معیار ما همیشه سینما بوده و وقتی چنین معیاری وجود داشته باشد، از یك حداقلهایی پایین نمیآییم. به همین دلیل به این مساله توجه نمیكنیم كه مثلا در بازار فعلی، فیلمی خوب جواب داده و حالا ما سراغ ساخت آن نوع فیلمها برویم.
● در ابتدای ساخت فیلم «تردید» هم دچار مشكلاتی شدید كه به عوض شدن تهیهكننده و تغییر برخی بازیگران منجر شد. ماجرا چه بود؟
▪ زمانی كه بیمار شدم، پروژه متوقف شد. ناچار شدیم اصلاح برآورد كنیم. در آن زمان محمدمهدی دادگو تهیهكننده اول فیلم دیگر كار را ادامه نداد و طی مذاكره با سعید سعدی، تهیهكننده تغییر كرد. وقتی كاری متوقف میشود برای راه افتادن دوباره پروژه مشكلاتی پیش میآید. برخی سر كار دیگری میروند و دیگر نمیتوانند برگردند. برخی را كارگردان نمیخواهد و برخی دیگر نیز امكان همكاری ندارند. به همین دلیل زمانی در این میان از دست میرود.
● در آن مقطع نگران نبودید كه این پروژه دیگر راه نیفتد؟
▪ نگران بودم، اما كمكهای تیم جدید تهیه، این نگرانی را برطرف كرد.
● شنیده بودم زمان فیلمبرداری آنقدر روحیهتان خوب شده بود كه سیگار را ترك كردید، اما ظاهرا الان دوباره از ترك خارج شدهاید؟
▪ گاهی اوقات سیگار را ترك میكنم. زمانی كه در بیمارستان بودم، سیگار را ترك كردم و زمان فیلمبرداری هم سیگار نمیكشیدم اما فكر میكنم از یك هفته دیگر، تعداد سیگار را كم خواهم كرد.
● در این سالهایی كه از دوربین فیلمبرداری و سینما دور بودید، سلیقه مخاطبان را دنبال میكردید؟ از نیازهای مخاطبان باخبر میشدید؟
▪ اینكه سینما را به كدام سمت بردهاند و الان مخاطب چه میخواهد، این موضوع، مساله من نیست. من به یك معیاری معتقدم و فكر میكنم سینمای ما باید در آن جهت حركت كند. این مسیر هم این است كه ما به اندازه توانی كه داریم، باید بتوانیم فیلم خوب بسازیم. اینكه فیلمی بیاید و بفروشد و من هم به سمت ساخت آن نوع فیلمها بروم اصلا مساله من نیست. اما در این سالها من هم مانند بسیاری از مردم عادی از فیلمهای شبكه قاچاق استفاده میكردم و با سینمای روز دنیا آشنا میشدم. من سینما را دوست دارم.
● دنبال این موضوع هم بودید كه قصه هملت كه به دنبال ایرانی كردن آن رفته بودید نسبتی هم با زمان حال داشته باشد؟
▪ نه. من این جور نگاه میكنم. فكر میكنم قصهای را از آن زمان به امروز تبدیل كنیم. من میكوشم امروز را برای تماشاگر واقعی كنم و تماشاگر بتواند آدمها را باور كند. اینكه در این مسیر چقدر موفق بودهام موضوع دیگری است، اما اینكه بخواهم چیزهایی را بیاورم كه بگویم منظورم چه بوده، چنین نبوده و نیست.
● این منظور را نداشتید كه تاریخ تكرار میشود؟
▪ نه. من از هملت خیلی خوشم میآمد. فقط این قصه را معاصر كردیم. اگر هملت آن زمان روشنفكر بود، باید آدم قصه من هم روشنفكر باشد. اگر عینا سراغ ساخت همان هملت میرفتم دیگر قصه برای مخاطب امروز قابل باور نبود. یكی از مهمترین مسائلی كه در قصه هملت وجود دارد، مساله تقدیرگرایی است كه ما در این داستان به آن پرداخته و آن را بررسی كردهایم. برخی از عناصر هم حذف شده است.
● بازیگران نقش اول فیلم، هنگامی كه شما فیلم اول خود را ساختید، احتمالا كودك بودند. مناسبات و برخورد شما با این بازیگران چطور بود؟
▪ دختر من همسن و سال همین بازیگران است و من بسادگی با آنها رابطه برقرار میكردم. مشكلی در خصوص تفاوت سنی با آنها نداشتم. خیلی با هم راحت بودیم. به هر حال باید با این نسل ارتباط برقرار كرد وگرنه ما را كنار میگذارند!
● فیلم تردید خیلی فیلم پرانرژی و اكتیوی به نظر میرسد. انگار یك كارگردان ۳۰ ساله آن را ساخته است. چطور به این موضوع رسیدید؟
▪ من سعی كردم فقط فیلمنامه را اجرا كنم. بعد از نوشتن سناریو باید آن را به تصویر تبدیل كرد. این فیلمنامه این تحرك را میخواست. اینكه دوربین ثابت گذاشته شود دیگر اسمش را نمیتوان سینما گذاشت. البته در این كار هم كوشیدیم محدودیتها و سختیها را در نظر بگیریم.
● مهمترین و سختترین قسمت كار از نظر شما كجای كار بود؟
▪ سختترین بخش، نوشتن است. در مرحله اجرا سختی چندانی ندارم. فقط ممكن است به دلیل برخی شرایط فیزیكی با مشكلاتی مواجه شویم اما فكر اصلی و خلق و به نتیجه رساندن آن كمی سخت است.
ما به اندازه توانی كه داریم باید بتوانیم فیلم خوب بسازیم. اینكه فیلمی بیاید و بفروشد و من هم به سمت ساخت آن نوع فیلمها بروم اصلا مساله من نیستبه هر حال این نمایشنامه خیلی گردن كلفت است و حداقل در كشوری مانند انگلستان شبی نیست كه این نمایشنامه روی صحنه نرود. نوشتن چنین متنی انرژی میبرد. بقیه كار فیزیكی است.
یكی از ویژگیهای مهم این فیلم بازیگران آن هستند. اینكه چطور به علیرضا شجاعنوری رسیدید؟ بهرام رادان چطور انتخاب شد؟ ترانه علیدوستی از كجا آمد و... سوالهایی است كه در ذهن مخاطبان شكل گرفته است. بد نیست توضیح شما این سوالها را روشن كند.
وقتی فیلمنامهای نوشته میشود، كارگردان آن افرادی را در ذهن دارد. بعد كه نوبت به عمل میرسد، سراغ بازیگران میرویم و آنهایی را كه با شرایط ما همخوانی دارند انتخاب میكنیم.
● شما از كارگردانهایی نیستید كه خودتان را به گروه خاصی از بازیگران محدود كنید؟
▪ خیر. این فكر عملی نیست. اگر بخواهم بعد از ۱۸ سال فیلم بسازم، اگر بخواهم فقط از یك بازیگر خاص استفاده كنم، ممكن است آن بازیگر سركار باشد و اگر الان كار نكنم ممكن است دیگر اصلا نتوانم كار كنم و به همین دلیل باید شروع كنم به كنار آمدن با شرایط.
● البته این تركیب هم خیلی خوب و حرفهای است. علیرضا شجاعنوری مدتها بود در چنین نقشی ظاهر نشده بود و با توجه به فیلم «روز واقعه» كه با آن فیلم شناخته شده، این نقش خیلی متفاوت بود. برخی از بازیگران تازه هم خیلی ایدهآل هستند. مثلا مادر سیاوش ماهمنیر چطور انتخاب شد؟
▪ این بازیگر اولین نقش خود را در این فیلم ایفا كرد. ما به دنبال بازیگری برای ایفای این نقش بودیم. این فرد را هم از طریق یكی از آشنایانمان پیدا كردیم. بعد از تست بازیگری دیدم خیلی خوب است و بعد از تایید نهایی كمی هم با او كار بازیگری تمرین شد تا اینكه در نهایت در این نقش مقابل دوربین رفت.
● در فیلم شما یك سینمای مخروبه وجود دارد. در بخشی از فیلم یكی از بازیگران به دیگری میگوید: «اینجا الان كه فاجعه است. بعدا درست میشه دیگه.» ماجرا چیست؟ خودتان بگویید.
▪ این جمله خیلی روشن است و نیاز به توضیح ندارد.
● اینكه یك سینمای نیمهخراب برای روایت بخشهایی از داستان مورد استفاده قرار گیرد، فقط قرار است یك مفهوم كنایی در برداشته باشد؟
▪ اصولا باید از فضای تصویر خوشم بیاید. این بخشی از سینماست كه فضای فیلم را برای مخاطب جذاب كنیم. سینما یعنی همین كه لوكیشنی را انتخاب كنیم كه گذشته از معانی زیبایی بصری را هم داشته باشد. در همه لوكیشنها این مساله را در نظر میگیرم كه ضمن توضیح موضوع فضا نیز دلنشین و جذاب باشد و چه جایی بهتر از سینما ركس.
● بازیگرهای فرعی هم خیلی خوب انتخاب شدهاند. مثلا همین ماشاءالله شاهمرادیزاده بازیگر نقش كارگر سینما را چطور انتخاب كردید؟ بازیهای قبلی او را دیده بودید؟
▪ در سری قبل این نقش را فرد دیگری بازی كرده بود، اما در زمان پیشتولید دوم، این بازیگر را در همین دفتر دیدم و با توجه به بامزگیهای خاصی كه داشت پیشنهاد ایفای این نقش را به او دادم.
● برخی صحنههای فیلم بشدت سنگین است. مثلا صحنههایی كه بازیگران وارد داستان میشوند نوع ورود با میزانسنهای پیچیده بشدت فضا را سنگین میكند. دیالوگها گاهی حاوی حجم فراوانی از اطلاعات است كه اگر مخاطب آن را با دقت گوش نكند، فهم ادامه داستان را از دست میدهد. به نظر میرسد فیلم برای مخاطب شمال شهری ساخته شده. در این مورد چه نظری دارید؟
▪ این به همان سوال اول شما برمیگردد كه از ناصر تقوایی و بهرام بیضایی مثال زدید. این نسل به سینمایی اعتقاد دارد كه مخاطب نمیتواند وسط تماشای فیلم مثل سریالهای تلویزیونی برود املت هم درست كند و وقتی برگشت چیزی از فیلم را از دست نداده باشد. درباره حجم دیالوگها باید به این مساله توجه كنید كه قصه اصلی هملت ۴ ساعت است و اگر من بخواهم با ریتم آرامی داستان را تعریف كنم، باید همین زمان را به روایت فیلم اختصاص دهم. البته ممكن است مخاطب در دفعات اول و دوم چیزهایی را از دست بدهد و داستان را نگیرد، اما این فیلم برای تماشاچیای كه فكر میكند نه تماشاچی روشنفكر، چندان سنگین نیست اما برای آن تماشاچی كه میخواهد با حضور در سینما فقط بخندد، تردید فیلم مناسبی نیست و بهتر است به تماشای چنین فیلمی نیاید.
سینمایی كه شما و همنسلانتان دنبال میكنید ویژگی مشخصی دارد و آن این است كه معمولا در دفعات مختلف تماشا جذاب هستند. فیلم ناخدا خورشید هم در هر بار تماشا جذاب است و نكات تازهای برای مخاطب خود دارد. تردید هم اینگونه است.
وقتی سینما را جدی میگیریم، شخصیتها جدی میشوند و همه آنها برای خود شناسنامهدار میشوند و در هر بار تماشا یكی از آنها به چشم میآید.
● این مساله به نظرتان كمی تنه به تنه تئاتر نمیزند؟ در تئاتر هم مخاطب با هر بار تماشای نمایش به یكی از اجزا توجه میكند.
▪ این بخش به تئاتر ربطی ندارد. ما هنوز هم بعد از گذشت سالها فیلمهای بونوئل و جان فورد را میبینیم و لذت میبریم. در آن دوره خیلیها بودند كه با جان فورد فیلم ساختند، اما فیلمهای آنها الان در انبارها خاك میخورد اما درباره جان فورد چنین نیست.
● این یك شم فیلمسازی است یا یك غریزه؟
▪ این یعنی سینما.
● چطور میتوان به آن رسید؟
▪ باید داشته باشی.
● مادرزادی است؟
▪ بخشی از آن ژنتیك است و بخشی دیگر اكتسابی است. هیچ فیلمسازی نمیتواند بگوید من نابغهام و با نبوغ فیلم میسازم. باید دانش این كار را هم در كنار نبوغ داشت. استادانی هستند كه در فرنگ تحصیل كردهاند اما وقتی پشت دوربین قرار میگیرند، گند میزنند. شما باید هم سواد داشته باشید و هم غریزه. اینها كه با هم جمع شوند، كیفیت فیلم شكل میگیرد.
هیچكس نمیتواند همینطوری كارگردان شود. باید یك چیزهایی داشته باشد. سینما هم یك چیزی شبیه نقاشی است. اگر تمرین نكنی و فكر را گسترش ندهی در همان حد میمانی. حتما نوابغی بودهاند كه نیامدهاند و اگر میآمدند اتفاقهای خیلی بزرگتری در سینما رخ میداد.
● ممكن است بر اثر مرور زمان و فیلم نساختن كارگردانی فراموش شود؟
▪ معیار ما همیشه سینما بوده و وقتی چنین معیاری وجود داشته باشد، از یك حداقلهایی پایین نمیآییم. به همین دلیل به این مساله توجه نمیكنیم كه مثلا در بازار فعلی، فیلمی خوب جواب داده و حالا ما سراغ ساخت آن نوع فیلمها برویماین مساله هم شبیه دوچرخهسواری و رانندگی است. اگر چند سال این كار را نكنی، لحظه اول ممكن است سخت به نظر برسد اما به مرور راه میافتی.
● اكثر بخشهای فیلم شما در فضایی بسته رخ میدهد و فیلم هیچ ارجاع زمانی مشخصی به جامعه امروز ندارد. فقط جایی از فیلم میبینیم كه در محل مسافرخانه اراذل و اوباش دستگیر میشوند. چرا فیلم بیزمان و مكان است؟
▪ من نمیخواهم تاریخ به فیلم بزنم. همه چیز در فیلم امروزی است. خانهها، لباسها و اتومبیلها و.... صحنه مقابل مسافرخانه تاثیر بصری دارد و كمك میكند تصاویر لخت و تخت نباشد.
از امروزی بودن شخصیتها فقط جایی در داستان میبینیم كه سیاوش در حال كار كردن با اینترنت است. دیگر چیزی دیده نمیشود.
این قصه معاصر است و در همه خانهها رایانه است و اگر آن را نبینیم یك جای قصه اشكال پیدا میكند. ما در خانه موبایل هم داریم و اگر بخواهیم آن را حذف كنیم، باید خیلی چیزهای دیگر را هم حذف كنیم. من خیلی دوست داشتم شرایطی وجود داشت كه این داستان را مثلا در دوره اول پهلوی روایت كنم اما كار خیلی سخت میشد.
● تردید جزو معدود فیلمهایی است كه مخاطب باور میكند آدمهای آن ثروتمند هستند. خانههای فیلم بشدت با شخصیتها تناسب دارد. اما ما واقعا مافیای این شكلی در ایران نداریم. این موضوع هم چیزی نبود كه درباره آن تامل كرده باشید؟
▪ در جامعه ما خیلی از این آدمها وجود دارند. در جامعه ما وقتی میشنویم كه جایی جنس قاچاق میفروشند كافی است به این فكر كنیم كه این جنسها چگونه وارد میشود؟ بالاخره باید برای وارد كردن این جنسها رشوه داد و این مساله خود به خود به شكلگیری مافیا منجر میشود.
● به نظر خودتان یك جاهایی از فیلم به فیلمهای خارجی تنه نمیزند؟ شخصیت بازپرس شما خیلی خارجی است و من به عنوان یك نویسنده مقالههای حقوقی هیچ وقت چنین افرادی را در دادگاه ندیدهام.
▪ بخشی از این موضوع عمدی است و باید كاری كنم كه بعد متهم به چیزی نشوم. اگر قرار باشد این شخصیت با یك پیراهن یقه حسنی مقابل دوربین برود، بعد متهم خواهم شد كه منظورم چه بوده است؟
● بخشهایی از داستان كه در مسافرخانه رخ میدهد، از نظر مخاطب عادی خندهدار است. نیازی نبود كمی زمینهسازی شود؟
▪ تماشا گری كه به آن صحنه میخندد، بهتر است به تماشای فیلم تردید نیاید. این یك رسم ایرانی است كه من اختراع نكردهام و همه آدمهایی هم كه در آن صحنه حضور دارند، بجز انوشیروان ارجمند آدمهای واقعی هستند. اینكه برخی مخاطبان آن را نمیفهمند، باعث تاسف است. این جزیی از فرهنگ ماست.
● قرار بوده این مراسم رنگ و بوی بومی به كار بدهد؟
▪ این مراسم بیشتر تصویری است. من از مراسمی مانند یزله خوشم میآید. میشد به جای اینها یك مراسم ساده را نشان داد اما جذاب نبود.
● این داستان قابلیت این را دارد كه به داستانی كاملا اجتماعی، تلخ و گزنده تبدیل شود اما الان با مایههای ماورایی تبدیل به یك كار سنگین شده است. شما به سینمای اجتماعی علاقه ندارید؟
▪ به نظرم این هم سینمای اجتماعی است، اما ما در حال اقتباس از داستان بزرگی به نام هملت هستیم كه نباید آن را خیلی تغییر دهیم. من دوست داشتم خیلی بیشتر از این به داستان هملت نزدیك شود اما این حداقل وفاداری به هملت بود. اگر قرار بود داستانی اجتماعی را روایت كنم، اصلا این قصه را كنار میگذاشتم و سراغ داستان دیگری میرفتم.
● فیلم شما قرار بود به اسكار هم معرفی شود. فكر میكنید این فیلم بتواند مخاطب بینالمللی هم داشته باشد؟
▪ من فیلم برای آن طرف نمیسازم اما اگر مخاطب خارجی هم داشته باشد خوشحال میشوم. البته این فیلم امتیازی دارد و آن اینكه قصهای جهانی پشت سر خود دارد و این مساله میتواند باعث موفقیت فیلم شود.
● شما آدم ایدهآلگرایی هستید؟
▪ فكر میكنم در رفتاری كه تا به حال داشتم، پاسخ این سوال وجود داشته باشد.
● منتظر فراهم شدن شرایط مناسب برای كار كردن میمانید؟
▪ شرایط مناسب همیشه مهیا نمیشود. فقط كافی است شرایطی فراهم شود كه بتوان كار كرد. اگر آدم كار نكند باید برود و بمیرد.
● انتخاب دكتر امید روحانی برای دكتر بنیادی علت خاصی داشت؟
▪ امید دكتر است و قبلا هم جلوی دوربین رفته و با این مساله آشناست. او اطلاع خوبی از مسائل پزشكی داشت و به ما كمك میكرد. حضور او دلیل خاصی جز این نداشت. او دوست و همكار خوب من است و اینها دلیل انتخاب او بود. به هر حال او به عنوان یك پزشك فارغ از رفتار كلیشهای یك بازیگر، نقش خود را ایفا میكرد.
● یك سوال كلیشهای؛ مهمترین پیام فیلم شما چیست؟
▪ «من كمتر از اونم كه پیامی بدم»؛جوابی كلیشهای به سوالی كلیشهای.
● دوست دارید در ذهن مخاطب بعد از دیدن این فیلم چه اتفاقی بیفتد؟
▪ من دوست دارم با ساخت این فیلم فرهنگ مخاطب را بالا ببرم. اگر فیلم به این مساله كمكی كند خیلی مهم است.
● اگر صد سال دیگر مخاطب این فیلم را ببیند، چه قضاوتی درباره ایران دهه ۸۰ خواهد كرد؟
▪ مگر آن موقع این فیلم را میبینند؟
● لابد دیگر؛ مثل الان كه ما كتاب شكسپیر را میخوانیم.
▪ من نمیتوانم تردید را با شكسپیر مقایسه كنم.
● اما كار شما مایههای آن را دارد.
▪ ما فقط از آن اقتباس كردیم، اما كار من قابل مقایسه با آن كار نیست.
● شما چه چیزی از تردید را دوست دارید؟
▪ همه چیز فیلم را دوست دارم. مثل فرزندم است. ممكن است جایی از فیلم بلنگد، اما در مجموع فیلم را دوست دارم.
● كدام صحنه را بیشتر دوست دارید؟
▪ دعوای سیاوش و مادرش در اتاق را خیلی دوست داشتم. خیلی میخواستم بهتر از این از آب دربیاید. این صحنهای بود كه در آن دیالوگهایی از جنس شكسپیر بود. صحنه بلوچها را هم خیلی دوست داشتم.
رضا استادی
مصاحبه : جامجم آنلاین (www.jamejamonline.ir)
«تردید» حاصل ۱۸ سال دوری واروژ کریم مسیحی از دنیای سینما و تلاش او برای پر کردن فضای خالی این سالهای دو رقمی است.
دومین فیلم سینمائی واروژ کریم مسیحی ۱۸ سال پس از «پرده آخر» به نمایش درآمده است. این ۱۸ آن عدد دو رقمی نیست که اگر در مدرسه از درسی میگرفتیم، دلخوش بودیم که برادر ۲۰ است و ۲۰ یعنی معیار بینقصی.
این ۱۸ که زمان کلید خوردن فیلم «تردید» و حتی در بیست و هفتمین جشنواره فجر ۱۷ بود، کارکردی عکس نمرههای مدرسه دارد. یعنی هر چه به آن اضافه میشود به جای بینقصی، نقصان روند فیلمسازی یک سینماگر صاحب سبک را شدت میبخشد.
«تردید» حاصل ۱۸ سال دوری کریم مسیحی از دنیای سینما و تلاش او برای پر کردن فضای خالی این سالهای دو رقمی است. به گونهای که نه از دغدغهها و ایدهآلهای خود دور شود و نه به جریانهای روز باج بدهد. اما به نظر میآید او برای گرفتن دست همراهی مخاطب به چیزی بیش از این نیاز دارد، به چیزی از جنس حال و هوای زمان حال و به چیزی شبیه زندگی. در واقع این نقصان جاری نبودن زندگی و فضای جامعه در فیلم «تردید» است که ربطی به وجوه تکنیکی و کیفی کار ندارد.
تردیدی نیست که «تردید» یک انتخاب دشوار و یک اقتباس انتحاری برای برگردان در سینمای حال حاضر ایران است که به چیزی جز گیشه نمیاندیشد. اما از کریم مسیحی با همان یک فیلمی که ساخته بود، چنین انتخاب چالش برانگیزی انتظار میرفت. پس قلاب اولیه درست افتاده و فیلمساز نه کم فروشی کرده و نه سینما و مخاطبش را دست کم گرفته است. مشکل کجاست که «تردید» تجربه دلپذیری چون «پرده آخر» نیست؟
در روایت اول شخصی که برای گرهگشائی قرار خود را با مخاطب میشکند و فینال را از زاویه دید سه شخصیت به تصویر میکشد؟ در پیچیدگی ذاتی و درونی آثار شکسپیر که «هملت» گل سر سبد آنهاست؟ در ظرفیتهای سینمای ایران؟ یا نزول سطح سلیقه مخاطب کم حوصله امروز؟
مسلماً به جز این موارد هم میتوان به وجوه دیگری اشاره کرد که میتوانند در مجموعه این عوامل جای بگیرند اما آنچه از همه این وجوه حیاتیتر است و کمتر به آن توجه میشود، همان عدد دو رقمی است که برادر ۲۰ به مفهوم بینقصی نیست. عددی که کریم مسیحی هیچ نقشی در دو رقمی شدن آن نداشته است.
سعید عقیقی که به زودی با فیلمنامه «صداها» به اکران سینماها میآید وقتی از سالهای دوری خود از سینما در فاصله نگارش «شبهای روشن» تا این فیلم سخن میگفت، به نکتهای اشاره کرد که به نظر میآید در سینمای ایران قابل تعمیم به بسیاری از سینماگران باشد.
عقیقی که به حفظ تداوم در فاصله بین کارها اعتقاد دارد و خود را در این فواصل با نگارش فیلمنامههای مختلف به روز نگه میدارد، معتقد است (وقتی بین تولید ۶-۵ سال فاصله میافتد، شما به عنوان نویسنده این فرصت را پیدا نمیکنید که فضای فیلمنامه را همراه با مخاطب تجربه کنید. در تداوم کاری است که میتوانیم یاد بگیریم. حالا میفهمم که چرا بسیاری از فیلمسازان خوب ما وقتی بین فیلم ساختنشان فاصله میافتد، ارتباطشان با فضا قطع میشود و انگار در خلأ هستند).
«تردید» حاصل ۱۸ سال دوری کریم مسیحی از دنیای سینما و تلاش او برای پر کردن فضای خالی این سالهای دو رقمی است که او هیچ نقشی در دو رقمی شدن آن نداشته است.
سحر عصرآزاد
| فروش "دو خواهر" از مرز 800 میلیون تومان گذشت | |
| فروش فیلم سینمایی "دو خواهر" به کارگردانی محمد بانکی دیروز در سینماهای تهران از مرز 800 میلیون تومان گذشت. | |
|
به گزارش خبرنگار مهر، این فیلم سینمایی دیروز در سینماهای تهران 27 میلیون تومان فروش کرد و آمار فروش آن در سینماهای تهران به 882 میلیون تومان رسید. "دو خواهر" در شهرستان ها 470 میلیون تومان فروش کرده است. محمدرضا گلزار، نیکی کریمی، حامد کمیلی، الناز شاکردوست و بهنوش بختیاری بازیگران این فیلم هستند که در 22 سالن روی پرده رفته است. داستان نخستین تجربه کارگردانی محمد بانکی درباره جوانی است که با دختری آشنا میشود اما به خواهر او دل میبندد. |
حامدکمیلی فیلمهای تردیدو2خواهررادرحال اکران دارد...هرچه تردید داستانی جدی داردکه بااصول تراژدی قصه ش راپیش میبرد2خواهراماداستان عامه پسندی داردکه قصه دختروپسری راروایت کرده تامخاطبش رابخندانداماکمیلی درهر2فیلم خوب ظاهرشده ونشان داده که برای اجرایشان سنگ تمام گذاشتهکه همه بازی درآینم 2نقش راازآثارخوبش بدانند...این همه مایه گذاشتن شایدبه این علت است که حامدبازیگری راباتلویزیون آغازکرده واکنون که به سینماآمده تلاش میکند نشان دهدکه بازیگری است که کارگردانان سینمامیتوانندرویش حساب بازکنند........درابتداقراربود فروتن گارو رابازی کندوحتی چندسکانس هم بازی کردامابعدازانصراف اوجایش راکمیلی گرفت...





این وبلاگ اولین وبلاگ برای بازیگری جوان است که مدتی طولانی در تئاتر بوده و اکنون پا به عرصه ی تصویر گذاشته و توانسته در اولین کارهای خود طرفداران زیادی نصیب خود کند: