سلام همگي خوبيد؟ممنون از نظراتتون . براي آپ امروز چيزاي خوبي دارم.

در ابتدا يكي از دوستان ازم اسم تئاتر هايي را كه حامد كميلي در آن ها بازي كرده را خواستند من فقط توانستم اسم يكي از آنها را پيدا كنم . يك مطلب كوتاه درباره ي آن تئاتر را نوشتم:

 اين نمايشنامه است كه در آن داستان زني روايت مي‌شود كه از ازدواج خان‌زاده با نوعروس مطلع مي‌شود و اين سرآغاز ماجرا است.

 بازيگران تئاتر «سايه‌هاي يك زن» عبارتند از: «امير هاشمي»، «حامد كميلي»، «مژگان خالقي»، «رادنوش مقدم»، «الهه خوشگام»، «رسول سليميان»، «افسانه جانمي»، «عادل يوسفي» و «آرميتا انصاري».

«سايه‌هاي يك زن» در 42 دقيقه و در تالار شماره 2 تئاتر شهر در 7 بهمن‌ماه 1384 اجرا شد.


در تله فيلم نيما يوشيج كه قرار است از شبكه ي ۲ سيما پخش شود حامد كميلي در آن ايفاي نقش مي كند كه البته نقش اول نيست .

و به زودي سريال پرواز در حباب از شبكه ي جام جم ۲ پخش خواهد شد.


نقدي بر سريال پرواز در حباب كه در يكي از روزنا مه خواندم:

بي ترديد مجموعه ي پرواز در حباب به دليل پرداختن به موضوع هاي متنوع و قابل توجهي همچون اعتياد خطا هاي جواني عشق و انتقام و ... توانسته است نظر موافق تماشاگران بي شماري را به خود جلب كند. مجموعه به شرح دو داستان مي پردازد كه در جاهايي به هم مي رسند و با يكديگر تداخل پيدا مي كنند.

داستان اول مربوط است به جواني به نام اميد كه در پي ناكامي هايش در عشق و ورزش پس از مشاجره لفظي تندي با پدرش خانه را ترك مي كند و در دام اعتياد مي افتد.

شخصيت اصلي داستان دوم كورش است . جوان ديگري كه آرزوهاي ديگري دارد و براي انتقام گرفتن از قاتل پدرش لحظه شماري مي كند .

كارگردان در به تصوير كشيدن قصه ي اول مجموعه موفق تر است تا به قصه ي دوم آن . قصه ي اميد به سليقه و طرز فكر مقدم نزديكتر است و شخصيتهايش هم واقعي تر به نظر مي آيند. در حالي كه قصه ي دوم ماهيت حادثه اي جنايي دور از باوري دارد و ساختار ظاهريش مناسب فيلمهاي غربي است.

گرچه فيلم نامه نويس و كارگردان سعي كرده اند تا با قرارا دادن كورش در موقعيت هاي عاطفي حس همدردي تماشاگر را نسبت به او بر انگيزند. اما تيپ و ظاهر بازيگر نقش كورش تا حدودي مانع ايجاد چنين حسي شده است .

سيروس مقدم در قصه ي كورش بي نوجه به اندازه ي تلويزيون و توقعات ساده مخاطب عام و به منظور ايجاد جذابيت هاي بصري به شكل واضحي از سليقه و ايده هاي سينمايي اش پيروي كرده است . در نتيجه مجموعه پر است از صحنه هاي شكيل و در عين حال كليشه ا ي.چيزهايي كه در فيلم هاي پليسي حادثه اي هندي هم به وفور يافت مي شود . مثلا توجه كنيد به شيوه ي ورود كورش به خانه ي قاتل پدرش فضاي داخل آن شيوه ي نور پردازي صحنه شكل جاي گيري شخصيت ها صاحبخانه كه روي مبل راحتي لميده و محافظانش كه دست به سينه و مسلح كه پشت سر او ايستاده اند . شيوه ي اسلحه كشيدن كورش و بعد هم كتك خوردنش صحنه اي كه با سرو صورت خون آلوده در سايه روشن هاي آن هواكش بزرگ قرار مي گيرد آنجا كه قاتل پدر كورش با خودرويش به سراغ فريدون ميرود پهلو به پهلو گرفتن خودرو ها در خياباني باران خورده مه آلود و بخار گرفته كه بيشتر حال و هواي خيابان هاي شيكاگو و نيويورك در فيلم هاي مافيايي دارد تا خياباني در تهران و بالاخره خونسردي قاتل در صدور حكم قتل قرباني ها دقيقا به شيوه ي پدر خوانده!


چند عكس:

حامد كميلي در سريال ملك دل


اميدوارم خوشتون اومده باشه

باي

تا بعد